تـــو که می خندی
گوشه های لبت
به بهشت می رساند مرا
و ترانه قلبت دنیا را
به لبخندی آغشته می کند
که یک لحظه به دنیا می آید…
LoadiNg ███████ ]98%
زِندگـــي در حــــال بارگـــيري است، لطفاً صـَــــبر کـُــنيد..
اينجـا سُــرعت خوشــــبختي بسيار کــــم اَست!!
تـــا زِندگـــي ات لُـود شـــود
عُمـــــرت تمـام شــده...
گاهی ما آدمها فراموش می کنیم که واقعا کی هستیم و برای چی به دنیا اومدیم.
شاید هم خیلی ها اصلا نمیدونند.
هر چی که هست ما موجودات زنده توی این دنیا کارهای زیادی داریم که باید انجام بدیم اما به درستی به اونها عمل نمیکنیم مثلا چی؟ مثلا محبت کردن به دیگران.
به قول شاعر که میگه "از محبت خارها گل میشود"بله همین یک شعر ساده میتونه خیلی چیزها به ما یاد بده و مارو تغییر بده.
من از سر صلح آمدهام...
ادامه مطلب....حتما دیدن فرمایید
کدوم خواستن کدوم جنون کدوم عشق .. شاید خیلی از این حرفا دروغه
تا وقتی باهمیم از عشق میگیم .. نباشیم قولمون حتا دروغه
از این عشقایی که زنجیر میشه .. هوسهایی که دامنگیر میشه
میترسم چون دلم بیاعتماده .. به احساسی که بیتأثیر میشه
نه اینکه عاشقی حال خوشی نیست .. نه اینکه زندگی بیعشق میشه
فقط کاش بین این حسای مبهم .. بفهمم آخرش چی عشق میشه
مث حرفی که نگاهی .. نمیگفته و میگفته
اتفاقیه که گاهی .. نمیافته و میافته
حس یخ زدن تو آتیش .. حال سوختن تو سرما
تو بیداری یه خیاله .. یه حقیقته تو رویا
تو فکرش نیستیم و پیداش میشه .. ولی وقتی که باید باشه میره
به حال و روز ما کاری نداری .. همیشه یا براش زوده یا دیره
نه اینکه عاشقی حال خوشی نیست .. نه اینکه زندگی بیعشق میشه
فقط کاش بین این حسای مبهم .. بفهمم آخرش چی عشق میشه
دکتر افشین یداللهی
داشــتن مغــز دلــیل قطعــی بــر انسآن بودن نیست. . .
پســته و بــادم هــم مـغــز دارنــد. . .
بـــرای انـــسآن بــودن. . .
بــــآیـــد شعـــور داشـــــت. . .a
وقـتـی حـس میکـنم
جآیــی در ایــن کرِه ی خآڪـی
تــو نفس میکــشــی و مـن
از هــمآטּ نفـس هآیتـــ ،،، نفس میکشم !
تـو بــآش !!!
هـوآیتـــ ! بـویـتـ ! برآی زِنده ماندنم ڪـآفـــی است …
گاهی فکر کردن به بعضی ها
ناخود آگاه لبخند روی لبات میشونه
چقدر دوس دارم این لبخند های بیگاه را…
نه با خودت چتـــر داشتی
نه روزنـــامه
نه چمـــدان…
عـــاشقت شدم…
از کجا می فهمیدم مســـافری؟؟؟
مخـــاطب شعر های من
معشــوقی است که هنوز به دنیــــا نیامده
نه تویـــــی که مدتهاست از دنیای من رفتـــــه ای
میدانی ؟!
به رویت نیاوردم !
از همان زمانی که به جای ” تو ”
به ” من ”
گفتی ” شما ”
فهمیدم پای ” او ” در میان است…
خدایــــا !
خط و نشان دوزخـــــت را برایـــم نکش !
جهنم تـــــر از نبــــودنش
جایـــی سراغ ندارم…
در خاطری که ” تویـــی ” دیگران فراموشند ،
بگذار در گوشت بگویم
” میـــخواهــمــــــــت ” …
این خلاصه ی ،
تمام حرفای عاشقــــانه دنـــیاست …!!!
ϰ-†нêmê§ |